درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 283
بازدید ماه : 451
بازدید کل : 73274
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



نژاد
نژاد مردم روستای دهرود و کردوان استان بوشهرو...




شیخعلی خان زنگنه وزیر شاه سلیمان از ایل زنگنه بود. این ایل را برخی کرد و بعضی لر دانسته اند. معین الدین نطنزی, زنگنه را جزو قلمرو اتابکان لر محسوب می کند و زنگنه را جزو طوایفی نام می برد که به حکم اتابکان لر گردن گذارده بودند1. تذکره الملوک ایل زنگنه را در مجموعه ای مرکب از ایلات کرد و لر نام می برد2. شرفنامه بدلیسی امرای کرد ایران را به چهار شعبه مشتمل دانسته که زنگنه یکی از آن هاست3. بسیاری از نویسندگان معاصر نیز در کرد بودن زنگنه تردید نکرده اند4. با توجه به قراین و شواهد موجود, کرد بودن ایل زنگنه قطعی است. دربارهء وجه تسمیهء زنگنه اقوال گوناگون است. برخی منابع این نام را برگرفته از نام مکانی می دانند که این ایل در آن جا می زیست5. برخی نام زنگنه را منبعث از زنگه شخصیت افسانه ای در حماسه ملی ایران می دانند6. زنگنه ها خود را بازمانده زنگه می دانند7. مردوخ خاستگاه زنگنه را عراق دانسته و زنگنهء عراق را ساکن کرکوک و خانقین, در اطراف کفری و ابراهیم خانمی و اراضی سوماک می داند8. همه منابع مربوط متفق القولند که ایل زنگنه به منظور یاری پادشاهان صفوی از منطقه اصلی خود کوچیده و در منطقه جدیدی سکنی گزیده است. آن ها شاه اسماعیل اول را در جنگ هایش یاری داده اند9. زمان مهاجرت زنگنه به داخل قلمرو ایران دقیقا مشخص نیست. نویسنده ای زمان مهاجرت زنگنه را پس از حمله مغول می داند و به قول او آن ها در این زمان مجموعا سیصدهزار نفر می شدند که به صحرای قراباغ در شمال آذربایجان کوچیدند و در آن جا حکومتی تشکیل دادند10. اما عمده منابع گواه آن است که مهاجرت زنگنه همزمان با تشکیل دولت صفوی توسط اسماعیل اول بوده است11. هم چنین گفته شده ایل زنگنه پس از ورود به ایران در کرمانشاه سکنی گزیدند12. به هرحال افراد ایل زنگنه در زمان اسماعیل اول سیادت وی را پذیرفتند و تحت فرمان وی درآمدند و نزد وی به مقامات بالا رسیدند13. ایل زنگنه در رکاب شاه اسماعیل در جنگ های متعدد وی به ویژه با عثمانی ها شرکت کرد. یکی از این جنگ ها چالدران بود14. در زمان تهماسب اول نیز چندتن از سرداران کرد زنگنه سلیم خان زنگنه و حیدرخان زنگنه به فرماندهی اسماعیل میرزا15 با عثمانی ها جنگیدند16. شاه تهماسب برای تقویت مرزهای شرقی ایران در مقابل تهاجمات ازبک ها برخی کردهای زنگنه را به خراسان منتقل کرد17. ایل زنگنه هم چنین در زمان سلطان محمدشاه در جنگ های ایران و عثمانی در قراباغ با عثمانی ها نبردکرد18. در سال 5ـ7/984ـ1576 یعنی زمان شاه محمد, افرادی از ایل زنگنه به عنوان حاکم سنقر و کرمانشاهان منصوب شدند که حکومت آن ها بر آن جا تا قرن هفدهم میلادی19 دوامآورد20. در زمان عباس اول افراد ایل زنگنه در حکومت, سپاه و دارای موقعیتی بودند یکی از این افراد علی بالی زنگنه بود که شاه عباس او را نزد الله وردی خان فرستاد تا احکام شاه عباس را مبنی بر فتح بغداد به او برساند21. در زمان عباس اول به هنگام عزیمت وی به منظور سرکوبی ملوخان اردلان و تسخیر کردستان علی بالی بیگ زنگنه که سابق جلودار مخصوص شاه عباس بود واسطه ایجاد صلح بین شاه عباس و ملوخان شد. ملوخان تحت تاثیر سخنان علی بالی بیک, تسلیم شاه عباس شد و خلعت گرفت. بعدها در زمان خان احمدخان اردلان پسر ملوخان مجددا ماموریت کردستان یافت, چراکه خان احمدخان به دولت عثمانی ملتجی شده بود و از آن ها کمک دریافت می کرد تا به تصرف کردستان دست یازد22. علی بالی بیک هم چنین مدتی در زمان عباس اول, امیر خراسان بود23. علی بالی بیک به تاریخ 1618م1028/ق از مقام جلوداری به منصب امیرآخورباشی ارتقا یافت24. تا سال 1047ق در این مقام باقی ماند و در این سال منصب مزبور به شیخعلی خان پسرش انتقال یافت25. اما پیش تر از وی برادرش شاهرخ سلطان به این مقام منصوب شده بود26. نویسنده ای سال انتصاب شاهرخ سلطان را به مقام امیرآخورباشی 1632م1044/ق دانسته است27. در سال 1047 شیخعلی خان به جای وی که به امارت ایل زنگنه ارتقایافته و حاکم سنقر, هرسین, کرمانشاه, بیستون و کلهر شده بود28, به مقام امیرآخورباشی رسید. البته, شاهرخ سلطان سال ها پیش از آن, در سال 1039ق به امارات خواف منصوب گردیده بود29. شاهرخ سلطان در نهم جمادی الاولی 1049ق درگذشت و به جایش شیخعلی خان به امارت زنگنه منصوب گردید. به جای وی نیز برادرش نجفقلی بیک به مقام امیرآخورباشی جلو رسید30. در منابع آمده است که علی بالی بیک یکی از ملاکین بزرگ کرمانشاهان بود این که ملک کرمانشاهان ملک شخصی و خریداری شده علی بالی بیک بوده و یا این که از طرف شاهان صفوی به سکبیل تیول به وی واگذار شده بود, مشخص نیست31. البته نویسنده عباسنامه, کرمانشاه را تیول زنگنه معرفی می کند32. در این که علی بالی خان دارای روستاهای متعدد در غرب ایران بود تردیدی نیست, چنان چه نویسنده خلاصه السیر اشاره به یکی از آن ها به نام سرخآباد دارد33. در زمان شاه عباس دوم افراد خاندان زنگنه هم چنان راه ترقی را پیمودند. در این میان نجفقلی خان به عنوان فرمانده بخشی از سپاه در مرزهای شرقی ایران خوش درخشید. وی در قضیه محاصره قندهار به جد ایفای خدمت کرد و مورد لطف شاه قرارگرفت34. نجفقلی بیک در زمان شاه عباس دوم با وجود آن که شروع خوبی داشت و پیوسته مورد لطف شاه بود, اما سرانجام مغضوب شاه واقع شد و از دستگاه حکومت طرد گردید. اما با جلوس شاه سلیمان دوباره مورد لطف دربار قرار گرفت 35. در سال 1055ق شهر خواف در خراسان به اقطاع دوستعلی خان زنگنه داده شد36. در سال 1057ق دوستعلی خان از زمره امرایی بود که در محاصره قندهار شرکت داشتند37. در سال 1058ق حکومت ولایت گرمسیر با توابع و ملحقات و مضافات به دوستعلی خان حاکم ایل زنگنه که در این وقت تیولدار ولایت خواف و باخرز خراسان بود داده شد 38. از سال 1653م1064/ق به بعد شیخعلی خان, خان قبیله کلهر و تیولدار سنقر و کرمانشاه شد39. با مطالعه منابع متوجه می شویم که آبادانی کرمانشاه عمدتا توسط شیخعلی خان صورت گرفت, چراکه در سال 1004ق کرمانشاه به نام مزرعه ای معروف بود, اما در نیمه دوم قرن یازدهم هجری کرمانشاه عمران و آبادی خود را ازسر گرفت و شیخعلی خان از زمان عباس دوم در عمارت آن بسیار کوشید40. شیخعلی خان به سال 1066ق حکومت سنقر و دینور را نیز در دست داشت41. روی هم رفته باید گفت که ایل زنگنه در دورهء شاه عباس روز به روز بر اهمیت خود افزود و مناصب نسبتا والایی به دست آورد و مسیری را که از زمان اسماعیل اول در آن گام نهاده بود با سرعت بیش تر طی کرد و به مقصد نهایی, که رسیدن به قدرتمندترین منصب بعد از منصب شاه باشد, نزدیک شد. در زمان شاه سلیمان و به ویژه پس از رسیدن شیخعلی خان به وزارت عظمی, ایل زنگنه بسیار قدرتمند شد و کارگزاران بسیاری از ولایات (اعم از ممالک و خاصه) از ایل زنگنه تعیین شدند. چنان که در سال 1086ق طایفه زنگنه به معیت حسینعلی خان زنگنه که به حکومت بهبهان و کوه گیلویه منصوب شده بود, به بهبهان رفتند و پشت کوه را قشلاق و پیش کوه را ییلاق خود قرار دادند42. زندگی نامه شیخعلی خان زنگنه شرح زندگی شیخعلی خان زنگنه به ویژه دوره قبل از وزارتش کار مشکلی است, چراکه, منابع موجود چندان اشاره ای به این مطالب ندارند, لذا کوشیده ایم هر اطلاعی را اگرچه خیلی ناچیز باشد ارج نهاده و در این مجموعه بیاوریم. شیخعلی خان زنگنه فرزند علی بالی بیک زنگنه از ایل کرد زبان زنگنه بود. شیخعلی خان در سال 1020ق متولد شد43. در مورد محل تولد و چگونگی تربیت و سپری شدن طفولیت او اطلاعی در دست نیست. اولین گزارش در شرح حال وی پس از تولد, مربوط به تاریخ انتصاب وی به مقام امیرآخورباشی جلو است. شیخعلی خان در رمضان 1047ق به جای برادرش شاهرخ سلطان که به مقام امارت ایل زنگنه ارتقا یافته بود به مقام امیرآخورباشی جلو رسید44. وی در نهم جمادی الاولی 1049ق پس از فوت برادرش شاهرخ سلطان به امارت ایل زنگنه رسید 45. شیخعلی خان در زمان عباس دوم ظاهرا به سال 1653م1064/ق به عنوان حاکم کرمانشاه منصوب شد46. وی در طی ایامی که حکومت کرمانشاهان را در دست داشت, شایستگی های خود را به ظهور رسانید. او در طی ایام مذکور دست به عمران و آبادانی کرمانشاه گشود47. هم چنین در آن ایام واسطه بین مخالفان منوچهرخان حاکم لرستان و شاه شد و عرایض آن ها را به عرض شاه رسانید48. شیخعلی خان هم چنین در سال 1063ق که حاکم کرمانشاه بود سلمان خان حاکم کردستان را که در این سال مصمم به پناه جستن به خاک عثمانی بود گرفتارکرد و او را نزد شاه عباس دوم فرستاد49. که این امر حاکی از وفاداری شیخعلی خان به خاندان صفوی بود. شیخعلی خان به سال 1066ق به حکومت سنقر و دینور تعیین گردید50. او در سال 1666م1077/ق از زنگنه به اصفهان فراخوانده شد و به عنوان سردار به منظور جلوگیری از حملات ازبک ها به نواحی شمال خراسان فرستاده شد 51. با مطالعه منابع می بینیم که شیخعلی خان در امور نظامی فرماندهی برجسته بود و بارها این امر را به ثبوت رسانده بود. شاردن از شیخعلی خان به عنوان فرمانده نظامی برجسته که سابقه سی ساله در این کار داشته یاد می کند52. حیات سیاسی شیخعلی خان بعد از مرگ عباس دوم و جلوس صفی دوم نه تنها منقطع نشد بلکه خود آغاز شکفتگی جریانی بود که او را به اوج رساند و منجر به ارتقای وی به مقامات بالای اداری شد. تا جلوس صفی دوم شیخعلی خان هنوز حکومت کرمانشاه را در دست داشت و پس از حمله ازبک ها به ایران مجددا به جنگ با آن ها فراخوانده شد و فرماندهی بخشی از سپاهیان به عهده او محول گشت و به جای وی برادرش به حکومت کرمانشاه رسید53. پس از آن که او صلاحیت خود را در مسائل نظامی به اثبات رسانید, در سال 1668م / 1079ق بلافاصله پس از استعفای بوداق سلطان تفنگچی آقاسی به جای او منصوب شد و حکومت کرمانشاه نیز به یکی از پسرانش به نام سلیمان خان واگذار گردید54. سرانجام شیخعلی خان به مقام وزارت انتخاب شد. در مورد سال انتخاب شیخعلی خان به وزارت, نظریات مختلف است. شاردن سال مزبور را 1668م1079/ق می داند 55. هم چنین نویسنده ای دیگر, سال انتصاب وی را به وزارت 1079ق عنوان کرده است56. اعتمادالسلطنه نیز سال مزبور را سنه 1079ق / 1668م57 و عبدالحسین خاتونآبادی این سال را 1080ق دانسته است58. میرزا محمد سعید مشیزی نیز سال انتصاب شیخعلی خان را به وزارت سال 1080ق مطرح کرده است59. منبع دیگری سال 1669م1079/ق را معرفی می کند60. میرزاحسن فسایی این تاریخ را بسیار بعدتر یعنی 1084ق نوشته است 61. و نویسنده تذکره نصرآبادی که تاریخ نگارش اثر خود را 108ق62 ذکر کرده است در چندین جا63به صراحت وزارت شیخعلی خان را در زمان نگارش کتاب یاد کرده است. بحث دربارهء این که دقیقا کدام یک از تواریخ فوق صحیح است کاری بس مشکل است, چراکه, برخی از آثار فوق در زمان شاه سلیمان تالیف یافته است. اما شاید بتوان صحت یکی از تواریخ مذکور را محتمل تر دانست. تاریخ منقول در وقایع السنین والاعوام و تذکره صفویه کرمان می تواند صحت بیش تری داشته باشد, چراکه منابع مذکور در زمان شاه سلیمان نوشته شده اند و نویسندگان برخی از آن ها در زمان انتخاب مزبور حضور داشته اند. اگرچه سیاحتنامه شاردن و مختصرالتواریخ و تذکره نصرآبادی نیز در زمان شاه سلیمان نگاشته شده اند ولی به واسطه همزمان نبودن حضور شاردن در ایران با زمان انتصاب شیخعلی خان و نیز دوربودن نویسنده مختصرالتواریخ از ایران و عدم تصریح تذکره نصرآبادی به تاریخ انتخاب مزبور, تواریخ مکتوب در منابع مذکور چندان صحیح به نظر نمی رسد. بعلت انتخاب شیخ علی خان به وزارت در اوضاع زمانه ایران نهفته است, چراکه دورهء مورد بحث دورهء آشفتگی اوضاع بود که ناامنی از هر حیث همه جای مملکت را فرا گرفته بود. این ناامنی و خرابی اوضاع به قدری شدت داشت که منجمین به هنگام انتصاب شیخعلی خان به وزارت عظمی دوره وزارت وی را یک سال پیش بینی کردند64. آشفتگی مرزهای ایران در شرق به واسطه تهاجمات ازبک ها و ناامنی مرزهای غربی به واسطه شورش ها و غارت های کردها بیش ترین تاثیر را در انتخاب شیخعلی خان داشت. اگرچه وی بارها توانایی خود را در منکوب کردن و دفع حملات ازبکان نشان داده بود و از طرف دیگر کرد بودن و وفاداری و دینداری و صداقت وی عواملی بسیار موثر در فروکش کردن شورش های کردها می توانست داشته باشد. ظاهرا همان گونه که عزل فتحعلی خان داغستانی لزگی از وزارت عظمی توسط شاه سلطان حسین منتهی به شورش لزگیها شد65, انتصاب شیخعلی خان که کرد بود و نیز دارای ایلی قدرتمند به عنوان پشتوانه بود نیز می توانست شورش را در مرزهای غربی فرونشانده و یا از شورش آن ها پیشگیری نماید. این شورش کردها از زمان عباس دوم در مرزهای غربی بحرانی جدی ایجاد کرده بود. شاه عباس می کوشید این بحران را با گفت و گو و روش صلحآمیز فرونشاند66. اما به نتیجه ای نرسید. اما شیخعلی خان توانست امنیت را نه تنها در غرب بلکه در مرزهای شرقی نیز برقرار کند. در این که شیخعلی خان به هنگام انتصابش به وزارت دارای مقام امیرآخورباشی جلو و یا تفنگچی آقاسی بود اقوال مختلف است. میرزاحسن فسایی و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه شیخعلی را به هنگام انتصابش به وزارت عظمی صاحب مقام امیرآخورباشی جلو می دانند67. اما نویسندگان خلاصه السیر, از شیخ صفی تا شاه صفی و تذکره صفویه کرمان مطالبی نگاشته اند که از مطالعه آن ها می توان فهمید که شیخعلی خان به هنگام رسیدنش به مقام وزارت عظمی نمی توانسته امیر آخورباشی بوده باشد, زیرا اولا: میرزا محمدسعید مشیزی خود در کتابش تصریح کرده است که شیخعلی خان به هنگام رسیدن به مقام وزارت عظمی دارای مقام تفنگچی آقاسی بود. ثانیا در منابع پیش تر آمده است: شیخعلی خان که در سال 1047 به مقام امیرآخورباشی جلو رسیده بود68 در سال 1049ق به امارت ایل زنگنه رسید و برادرش نجفقلی بیک به جایش امیرآخورباشی جلو شد69. بنابراین شیخعلی خان به سال 1080ق که به وزارت رسید نمی توانسته مقام امیرآخورباشی جلو داشته باشد. شیخعلی خان پس از رسیدن به وزارت, تمام کوشش خود را صرف اصلاح و انتظام امور نمود. اما به علل گوناگون, سرانجام تقریبا پس از دوسال وزارت از طرف شاه سلیمان معزول و خانه نشین شد70. سال عزل شیخعلی خان 1082ق ذکر شده است71. علت ظاهری عزل وی را از وزارت, مخالفت وی با شراب خواری شاه یا حداقل عدم همراهی با شاه در شراب خواری دانسته اند72. در میان منابع تنها نویسندهء نامعلوم مختصر التواریخ است که عزل وی را از وزارت, برعکس اقوال متداول, در کثرت افراط و پی تعیش در لهو و لعب شیخعلی خان نوشته است. بدیهی است این قول ابدا نمی تواند صحت داشته باشد. اگرچه, همان گونه که در مبحث ویژگی های اخلاقی شیخعلی خان خواهیم گفت بدیهی ترین و مشخص ترین ویژگی اخلاقی شیخعلی خان بر طبق همه منابع موثق, مخالفت وی با میگساری و شراب خواری بوده است. در مورد علت عزل شیخعلی خان روایتی دیگر نیز هست که جای تامل دارد. این روایت توسط نماینده کمپانی انگلیس در ایران نقل شده است. او خبر داده است که شاه سلیمان در یکی از حالات مستی به کورکردن یکی از برادران خودش فرمان داده بود. ملکه مادر با نظر او مخالفت می کند اما این عمل مادر, خشم شاه را برمی انگیزد. چنان که شاه شمشیر می کشد و مادرش را زخمی می کند و به دستور پسرش شاه سلیمان از درمان او خودداری می کنند. او نیز با پرت کردن خود از بالای بام, اقدام به خودکشی می کند. در این هنگام شیخعلی خان به این عمل شاه اعتراض می کند و شاه خشمگین شده و او را از وزارت عزل کرد74. در ایام غیبت وی از وزارت, هرگز صدراعظمی به جای وی منصوب نشد74. شاردن می نویسد که در ایام فترت مزبور سه نفر از بزرگان دربار متعهد به اداره امور وزارت عظمی بودند75. به نظر می رسد در ایام غیبت شیخعلی خان از وزارت قسمت عمده کارهای مربوط به وزارت را کیخسروخان تفنگچی آقاسی انجام می داد و میرزاصادق مستوفی الممالک به امور دادوستد دفتری می پرداخت و کیخسرو بعدها وظیفه وی را نیز ضمیمه خود نمود و به این وسیله به اقتدار خود افزود76. به نظر می رسد که مقصود شاه سلیمان از عزل شیخعلی خان هرگز عزل قطعی و همیشگی وی نبوده باشد. چه اولا: به جای او اعتمادالدوله ای انتخاب نکرد. ثانیا: شیخعلی خان در طول مدت غیبت خود گاه گاهی به حضور شاه می رسید, چراکه او را از حضور در دربار و حرم محروم نساخته بودند77. سرانجام ایام فترت به سرآمد و شیخعلی خان (در سنه 1083ق) نواب اشرف را به نوازشات خسروانه اختصاص داد78. و از طرف خود با عزت و اکرام و افتخار به کار خویش منصوب نمود و پس از آن دیگر شاه به نوشیدن شراب وادارش نکرد79. مرحله دوم وزارت وی که از سال 1083ق آغازشده یکی از طولانی ترین ادوار وزارت در تاریخ صفویه بود. شیخعلی خان در طی این مدت طولانی اختیارات زیادی در اداره کشور کسب کرد و به این وسیله تاسیسات و اصلاحات اساسی در ساختارهای متعدد حیات اداری, اقتصادی, نظامی و سیاسی کشور به وجود آورد. ویژگی های شیخعلی خان توصیفاتی که در برخی منابع مربوط به عصر صفوی در مورد ویژگی های اخلاقی شیخعلی خان وجود دارد, به اتفاق مبین نکات غالبا مثبت در وی می باشند. آن چه در مورد وی بیش تر نقل شده است دلبستگی های مذهبی وی می باشد. او حتی ظاهر خود را برخلاف رسم دربار به شکل یک مسلمان معتقد درآورده بود. شیخعلی خان شخصیت بسیار عاقل, باهوش و فوق العاده متفکر و مدبر و کامل العیار بود80. قد و قامت شیخعلی خان فوق العاده متناسب و رشید و شایان توجه بود صورت و سیمایش نیز جلوهء بسیار خوب و خوشی داشت قیافه او از حیث برازندگی عدیم النظیر به نظر می رسید. آرامش مدام و ملایمت از چشمان روشن و رخسار ساده اش تجلی می کرد به طوری که به هیچ وجه آثار و علائم اشتغال خاطر که در قیافه اغلب وزرای اعظم مشاهده می شد در صورت وی دیده نمی شد. در سیمایش نشانه های یک اندیشه آرام و آزاد و قادر به کف نفس کامل و مسلط بر خویشتن نهان بود به طوری که اگر کسی قبلا او را می شناخت به هیچ وجه نمی توانست وی را مصدر مهمات و معضلات یک امپراتوری عظیم و وسیعی بداند. کسانی که او را می شناختند خوارق عاداتی از زندگی ساده و مختصر وی حکایت می کردند. موثقین اظهارداشتند که باطن و ظاهر این شخصیت کاملا یکی بود و چنان که در گفتار و کردار و صورت و سیمای وی هیچ گونه آثار تکبر و تبختری مشاهده نمی شد, روح و مغز و قلبش نیز خالی از هرگونه آلایش بود. مشاهده پوشاک و مطالعه اوضاع منزل و بالاخره ملاحظه سفره وی, این حقایق را مثبت و مسلم می داشت81. او به عکس دیگر درباریان دارای مکحاسنی خاکستری رنگ و تقریبا بلند بود و به هیچ وجه طبق رسم روز با خضاب به رنگ سیاه درنمیآورد82. شیخعلی خان مردی دیندار و خداترس و پرهیزکار بود. وی فقط یک زن داشت و از عیش و عشرت بیزار بود. او شمی قوی برای عدالت داشت و رشوه نمی گرفت83 و از تجمل طلبی رایج بیزاربود. هنگامی که بر اسب می نشست فقط چندتن معدود ملازم همراه خود داشت و در آن هنگام جامه ای ساده ولی زیبا و با سلیقه برتن می کرد84. او فساد ناپذیر بود, به طوری که زیربار هیچ گونه توصیه, تحفه, هدیه و رشوه ای نمی رفت 85. شیخعلی خان در کتیبه ای که از خود به جای گذاشته نوشته است که دو قریه از املاک خود را جهت مصارفی نظیر تعمیر کاروانسرای بیستون وقف کرده است86. شیخعلی خان به اعتدال و نظم پای بند بود. با تنجیم و پیش گویی آینده از روی کواکب مخالف بود87. وی حتی در هشتادسالگی88 نیز فردی ارزنده و سواری خستگی ناپذیر بود. بر کار بسیار خوب تسلط داشت و به لحاظ جسمی و فکری از عهده آن بر میآمد89. از ویژگی های دیگر وی که همه منابع مربوطه آن را تصریح نموده اند, خودداری شدید او از شراب خواری است. وی به این جهت عمدتا با شاه اختلاف داشت. او فردی مذهبی و دیندار بود و دستورهای دین را طابق النعل بالنعل مراعات می کرد90. شاه سلیمان بارها به این جهت شیخعلی خان را مورد توهین و اذیت قرارداد. اما وی هیچ گاه تسلیم خواسته های منافی مذهب او نشد و پیوسته با شجاعت عجیب با این تمایل شاه مخالفت کرد. چنان که یک بار شاه شدیدا به پر و پای او پیچید توضیح آن که: شاه که مست و مخمور بود و آرایش صورت صدراعظم خویش را مطابق دربار نمی دید دستورداد ریش او را مثل ریش دیگر درباریان کوتاه کنند91. شیخعلی خان به این جهت بدون کسب اجازه از شاه, دربار را ترک گفت92. شاه وی را به دربار احضارنمود و سپس دست خود را به سوی وی درازکرد و قول داد که به جبران و تلافی توهینات وارد به شخص و مقام وزارت عظمی بکوشد93. با این حال آزار و اذیت شاه سلیمان نسبت به شیخعلی خان تمامی نداشت. چراکه, پادشاه به هنگام مستی از خود بی خود می شد و آن گاه شروع به سربه سر گذاشتن و دست انداختن شیخعلی خان می نمود و علت آن هم عدم همراهی شیخعلی خان با شاه در خوردن شراب بود. روزی شاه سلیمان سخت مست و مخمور بود جام شراب را به شیخعلی خان داد و او را دعوت به نوشیدن کرد, وزیر از خوردن شراب امتناع ورزید و اعلی حضرت به ساقی دستورداد که باده را در بینی وزیراعظم بریزد و این کار انجام شد94. وزیر, نه تنها از خوردن شراب خودداری کرد و در مقابل فرمان شاه در این مورد مقاومت کرد بلکه بعضا شاه را نیز نصیحت می کرد95. شاه سلیمان از شراب نخوردن شیخعلی خان به قدری دلگیر و خشمگین بود که یک بار ضرباتی نیز حواله وزیراعظم کرده بود. به دستور شاه چندین بار سروصورت و لباس و پوشاک وی را با شراب آلوده ساختند و از این قبیل بدرفتاری ها در موقع مستی نسبت به او بسیار اتفاق افتاد96. به هرحال مقاومت شدید وزیراعظم و ایمان قوی وی و نصایح او سرانجام شاه را ملایم تر ساخت و حتی او را آن چنان تحت تاثیر قرارداد که شاه سلیمان به قید سوگند وعده فرمود که دیگر مثل سابق می خوارگی نکند97. مذهب شیخعلی خان شیخعلی خان شیعه ای مومن بود. البته به گفتهء کمپفر: گویا او98 پنهانی از طرفداران اهل سنت باشد.99 که این ادعا قابل پذیرش نیست. در تاریخ مشاهده می شود که معمولا شاهان و وزیران از یک مذهب برخوردار بودند. به طوری که خواجه نظام الملک به اهمیت هم مذهب بودن شاه و وزیر تاکید بسیار کرده است و هم مذهب نبودن این دو را عیب بزرگ دانسته است که ضرر آن متوجه دستگاه حاکم است100. بنابراین گروهی شیخعلی خان زنگنه را وزیری سنی مذهب دانسته اند که ظاهرا درست به نظر نمیآید, زیرا گذشته از دلایل دیگر در رد این ادعا, شاه سلیمان زیرک و عاقل بود و به عنوان یک پادشاه شیعه و از سلسلهء سادات نمی توانست وزیری سنی اختیارکند و در انظار عامه به وزیری که دارای مذهب سنی باشد اعتماد کند. از آن جا که زنگنهء به جامانده در عراق دارای مذهب سنت بودند, ممکن است برخی چون کمپفر به این توهم افتاده باشند که شیخعلی خان نیز دارای مذهب اهل سنت بوده است. البته چنان که گذشت این قول, نمی تواند صحت داشته باشد. زیرا اولا: کمپفر که چنین مطلبی آورده است خود با تردید ابراز نظر می نماید. هم چنین به واژه پنهانی متوسل می شود که نشان دهندهء شایعه یا اتهام و جعل است. و مخالفین وزیر, این سخنان را به کمپفر گفته اند و او نیز باورکرده و در کتاب خود نوشته است. ثانیا: افراد ایل زنگنه که عراق را ترک کردند و به خدمت شاه اسماعیل شیعه مذهب درآمدند نمی توانستند از اهل تسنن باشند و مسلما وقتی تصمیم گرفتند به کمک شاه اسماعیل بروند مذهب دیرین را رهاکرده و به مذهب جدید روی آورده بودند. چنان که نوشته اند: ایل زنگنه و بنی اسد در کنار شاه اسماعیل دارای سابقه و سند مذهبی می شوند.101 اگرچه کمپفر انتساب شیخعلی خان را به مذهب اهل سنت با تردید اظهار داشته است و نیز با آوردن لغت پنهانی عدم صحت این ادعا را بیش تر نشان داده است, با این حال علل مطرح شدن چنین ادعایی کنجکاوی فرد را برمی انگیزد. از آن جا که شیخعلی خان به واسطه قدرت فزاینده اش مخالفان زیادی در دربار و حکومت داشت, بعید نیست که این شایعه از طرف آن ها مطرح شده باشد. هم چنین ممکن است کمپفر به این جهت چنین مطلبی نوشته باشد که شیخعلی خان با تقاضای مکرر سفرای اروپایی مبنی بر اعلان جنگ از سوی ایران به عثمانی سنی مذهب مخالفت کرد و کمپفر نیز مانند دیگران این مخالفت را حمل بر هم مذهبی و هم کیشی کرد. غافل از آن که ایران طبق قرارداد زهاب با دولت عثمانی موارد اختلاف را حل کرده بود و دیگر لزومی به جنگ های پرخرج نمی دید. گذشته از همه این ها چنان که گذشت بدیهی است فردی چون شاه اسماعیل اول که مروج شیعه در ایران و دشمن عثمانی های سنی بود نمی توانست در رکاب خود تعداد زیادی سنی مذهب داشته باشد و در زمان شاه سلیمان هم که علمای شیعه قدرت عظیم یافته بودند نمی توانستند یک وزیر سنی مذهب را تحمل بنمایند. قدرت و اختیارات شیخعلی خان زنگنه برای شناخت میزان اقتدار و اختیار شیخعلی خان زنگنه بایستی به منابع مربوطه مراجعه کرد. کمپفر و شاردن برای تعیین میزان قدرت وزیراعظم وقت102 ابتدا از لغت اعتمادالدوله و وزیراعظم آغازمی کنند. کمپفر می نویسد: این هردو حاکی از بزرگ ترین منصب دولتی است.103 شاردن می نویسد: نخستین شغل کشور, شغل صدراعظمی است که وی را اعتمادالدوله می نامند و کلمه ای مرکب به معنای مایه اطمینان دولت و نیز عمید و عماد به معنای تکیه گاه و ستون دولت است104 قدرت شیخعلی خان بسیار زیاد بود و این را می توان کرارا در تذکره صفویه کرمان دید. بارها اتفاق افتاد که شیخعلی خان, حتی پس از صدور حکم شاه مبنی بر امری, آن را به واسطهء نفوذ خود دگرگون می ساخت و یا قبل از آن که شاه حکمی را صادرکند با دادن نظر مشورتی خود شاه را متقاعد به پذیرفتن نظر خود می کرد105. هم چنین او بارها با پادرمیانی خود جان افرادی را که مغضوب شاه واقع شده بودند نجات داد106. این ها گویای مقام و اعتبار بالای وزیر مزبور نزد شاه بود. از محتوای بعضی از مطالب کمپفر می توان فهمید که در دوره وزارت شیخعلی خان بعضی امور حتما می بایستی فرمان شخصی شاه بر آن ها صادر شده باشد تا به مرحله اجرا درآید و بعضی هم می توانستند بدون امر مستقیم شاه صرفا با امر مستقیم وزیراعظم به اجرا درآیند. لذا وزیر ناگزیر بود که پیوسته در نزدیکی کاخ باشد و حتی منزل او هم جنب کاخ قرارداشت تا به این وسیله انجام بعضی امور که منوط به فرمان شاه بود معوق نماند. هم چنین می فهمیم که حتی آن امر و فرمان مختص شاه نیز اساسا از چهارچوب منظر وزیراعظم توسط شاه صدور می یافت107. شیخعلی خان تمام حکام ایالات و ولایات را تعیین می کرد و مقامات عالی رتبه نظامی را هم او انتخاب می کرد. هم چنین فرماندهان نظامی که به میدان جنگ مامور می شدند همگی با نظر وی تعیین می شدند یا لااقل وی وسایلی برمی انگیخت تا شاه, این مناصب را به هرکسی که می خواهد بدهد108. کمپفر حتی شیخعلی خان را به عنوان دارنده مقام نیابت سلطنت معرفی می کند109. و اعمال سایر حقوق خاص پادشاهی را به دست وی می داند110. تمام بار مملکت بر گردهء شیخعلی خان بود و شاه خود با فراغت و بدون معرفت به اوضاع عمومی و کشوری به زندگی خاص خود ادامه می داد111. کمپفر می نویسد که او در باطن قدرت سلطنتی را اعمال می کند. و شاه فقط در ظاهر صاحب و واجد آن است112. شیخعلی خان نماینده یا نایب کل شاه در کلیه امور شاه و کشور بود هیچ دستور شاه ولو به هر مهری جز با تایید و مهر وی معتبرنبود113. سانسون مالیه, تجارت و روابط خارجه را زیر نظر شیخعلی خان می داند و او را نایب السلطنه کشور معرفی می کند114. شیخعلی خان همهء امور مملکت را مستقلا و به صلاحدید خود انجام می داد و در موارد سخت یا کارهایی که پایانی تردیدآمیز داشت وی آن را با ناظر و واقعه نویس و با فرماندهان قشون مورد مشورت قرارمی داد115. وی در مواقع غیرضروری و کم اهمیت به شاه رجوع نمی کرد هم بدان جهت که خود اختیار انجام آن ها را از شاه گرفته بود و هم این که شاه را از آسایش محروم نسازد. اما در مواردی که اهمیت امر حضور وی را برای طرح مسائل لازم می دانست مستقیما به نزد شاه می رفت116. با توجه به قدرت فراوان شیخعلی خان طبیعی بود که دشمنان متعددی داشته باشد که بکوشند تا او را از مسند وزارت به زیر کشند. خود پادشاه نیز ممکن بود به واسطه قدرت زیاد او از وی بیمناک شود. قدرت و اعمال وزیراعظم به طرق مختلف به اطلاع شاه می رسید. وزیراعظم و موقعیتش همچنین ممکن بود از طرف خواجه سرایان و زنان حرم مورد تهدید قراربگیرد117. این گروه به علل گوناگون ممکن بود با وزیر مخالف باشند. اما در مورد شیخعلی خان مورد اخیر اصلا مصداق نداشت که در ادامه بدان پرداخته خواهدشد. یک طریق دیگر به غیر از نصب جاسوسان و کارگزاران ظاهرا زیردست, وزیراعظم برای کنترل اعمال او, ایجاد نوعی رقابت و چشم و هم چشمی در بین دیوانیان بود. شیخعلی خان به واسطه زیرکی که داشت از وسایل مختلف برای حفظ و تداوم قدرت خود بهره گرفت. او مراقب بود که کسی شاه را بر ضد او تحریک نکند. چه با توجه به قدرت بسیاری که وزیراعظم در همه امور داشت اغلب اتفاقات نامطلوبی را که در اطراف و اکناف رخ می داد می شد با توسل به تهمت و افترا آن را به حساب عدم لیاقت و بی کفایتی وزیراعظم گذاشت. هم چنین بسیاری از بزرگان و اعیان که به دست یا دستور وی مجازات شده بودند به هیچ قیمت حاضر نمی شدند کم ترین فرصتی را برای گرفتن انتقام ازدست بدهند118. شیخعلی خان از نزدیک شدن هرچیز و هرکس به شاه که ممکن بود به نحوی موجب کدورت خاطر او را فراهمآورد جلوگیری می کرد. پیک هایی که حامل اخبار ناخوشی بودند هرگز اذن دخول به داخل قصر را نمی یافتند119. چراکه این گونه اخبار ممکن بود شاه را نسبت به مدیریت او دچار تردید نماید. وی هم چنین می کوشید به افرادی که دشمن او بودند اجازهء ارتقا به مقام بالاتر داده نشود تا مبادا به این وسیله به شاه دسترسی داشته باشد و بتواند از وزیر بدگویی کند120. شیخعلی خان هم چنین کوشید تا تمام بستگان و دوستان خود را منصب و مقامی دهد و به این وسیله اداره بسیاری جای ها و کارها را توسط معتمدین خود انجام دهد121. بدیهی است این خود یکی دیگر از راه های تلاش برای حفظ و تداوم حیات سیاسی بود. با مطالعهء تذکره صفویه کرمان کرارا نفوذ ایل زنگنه و خانوادهء شیخعلی خان را در کلیه مهمات حیاتی ایالات کرمان شاهدیم که این البته می تواند نمونه ای برای تعمیم به سایر ولایات نیز باشد122. شاید یکی دیگر از راه های افزایش و تداوم قدرت شیخعلی خان دستورالعمل های منجمین به شاه سلیمان بود. همان طوری که شیخعلی خان نسبت به پیشگویی های منجمین بی اعتنا بود, در عوض شاه بدان سخت پای بند بود پس, گه گاه منجمین مصلحت را در آن می دیدند که شاه برای مدتی طولانی از دخالت در امور و ظاهرشدن در انظار عمومی خودداری کند. چنان که در یک مورد به دنبال حادثه ای منجمین به شاه گفتند: ناسازگاری کواکب به این زودی ها برطرف نخواهدشد پس باید به شاه توصیه کرد که چند ماهی کاملا از کار کناره بگیرد1 در این فاصله او نباید در ملاعام ظاهرشود و نباید مهمانی بدهد و اصولا به هیچ کار مخصوص جالب توجهی نباید دست بزند.123 بدیهی است در ایام غیبت شاه از امور, شیخعلی خان تنها کسی بود که می توانست امور را با قدرت مطلق اداره نماید. یکی از علل عمده تداوم حیات سیاسی شیخعلی خان زنگنه حمایت مادر شاه از او بود. شاردن می نویسد: مادر شاه همواره با غالب وزیران و صاحب منصبان حکومت, به نسبت زیرکی و اعتبار خود روابط پنهانی و کمابیش مهمی دارد.124 این حمایت مادر شاه از شیخعلی خان را می توان از روایتی که نماینده کمپانی انگلیسی در ایران نقل کرده است فهمید125. با نگاهی به جریان وزارت ساروتقی و سرانجام او, به سهولت می توان نوعی رقابت را بین دستگاه وزارت و حرم از یک طرف و سپاهیان قورچی از طرف دیگر مشاهده کرد. ظاهرا رقابت شدید بین سپاهیان قورچی و دستگاه وزارت و نیز, حرم شاه که به تدریج در اختیار مطلق زنان گرجی و چرکسی قرار گرفته بود سرانجام دستگاه وزارت و حرم را در مقابل دشمن واحد که همان قورچی ها باشند به هم نزدیک کرد. تقابل شدید این دو جناح را در دورهء وزارت ساروتقی شاهدیم126. تا این که این پیوند در ایام وزارت شیخعلی خان بین حرم و وزیراعظم حالت تثبیت شده به خود گرفت. بنابراین اقتدار و قدرت شیخعلی خان هم چنان تا آخرین روزهای حیاتش در اوج قرارداشت و هیچ توطئه و دشمنی نتوانست قدرت او را تهدید نماید. پایان کار شیخعلی خان شیخعلی خان در طول بیست سال وزارت خود کارهای بزرگی انجام داد و کشور را از لحاظ اداری, اقتصادی, نظامی و سیاست خارجی127, حیاتی نو بخشید و سرانجام پس از حدود بیست سال وزارت در سال 1100ق رحلت نمود. البته در مورد تاریخ دقیق فوت وی اقوال مختلفی است. خاتونآبادی دو تاریخ ارائه داده است. در یک جا تاریخ فوت وی را 1099ق128 و در جای دیگر 110ق آورده است129. مرعشی صفوی نیز سال 1092ق130 و نویسنده تذکره صفویه کرمان سال 1100ق را زمان فوت شیخعلی خان می نویسد131. و میرزاحسن فسایی سال 1099ق را ذکر می کند132. نویسندهء تاریخ منتظم ناصری سال 110ق1689/م را به عنوان سال مزبور معرفی می کند133. به نظر می رسد در میان اقوال مزبور تنها قول نویسنده تذکره صفویه کرمان صحیح تر باشد چراکه نویسنده آن حوادث را دقیقا مطابق آن چه که خود دیده و شنیده است در ذیل حوادث هر سال به طور جداگانه نوشته است. منبع: منتخب التواریخ: به نقل از: محمد علی سلطانی، ایلات و طوایف کرمانشاهان، ج۲، , وwww.zanganeh.blogfa.com

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:تاریخچه ایل زنگنه,ایل زنگنه,ایل,زنگنه,تاریخچه, :: 17:17 ::  نويسنده : آرمن کردی
ل زَنگِنه يكی از ايلات کرد بين كرمانشاه و مرز عراق است كه بخش بزرگی از آن نيز در كردستان عراق زندگی می كنند. اكثر زنگنه‌ها ساكن استان كرمانشاه در مناطق : اسلام آباد غرب(دیزگران و هرسم) - ماهیدشت و شمال عراق هستند. بخشی ديگري از اين ايل در استان همدان (شهرستان ملایر)، خوزستان و استان فارس بويژه در شهرستانهای فسا و كازرون، زندگی می كنند. برخی از طوايف زنگنه نيز در مناطق بختياری و كهگيلويه زندگی می‌كنند. زنگنه ٔ دشتستان، در ناحیه شرق بوشهر و بخش مرکزی آن نیز پخش شده‌اند. در زمان صفویه طوایفی از ایل زنگنه کرمانشاه به فارس آمده در این ناحیه توطن نمودند. بخشی از طوايف زنگنه نيز در ايل قشقایی ادغام گشته‌اند.

به نام خدا:

می خوام تو این وبلاگ درباره عشایر کرد و کوچ آنها توضییح مختصری بدم.

در حدود پنج نصل پیش بعضی از عشایر کرد کرمانشاه به دلیل گرفتن مالیات زیاد توسط حکومت وقت تصمیم به مهاجرت کردن  گرفتند.

قسمت اعظمی از این ایل ها به کردستان عراق مهاجرت کردند و دیگر طوایف مهاجر نیز به استان های مختلف ایران مهاجرت کردند.یکی از این ایل ها به نام ایل زنگنه  به جنوب ایران مهاجرت کرد.قسمتی از این ایل به همراه یکی از ایل های ترک قزل باش به استان بوشهر مهاجرت کردند.قزل باشها در نزدیکی شهر برازجان ساکن شدند. قسمتی از ایل زنگنه نیز به استان بوشهر به شهرستانهای دشتستان و دشتی مهاجرت کردند.در شهرستان دشتی در نزدیکی شهر کاکی کنونی در کنار روستای چاه حسین جمال ساکن شدند.بعضی از کردها در روستای چاه حسین جمال ساکن شدند و قسمت اعظمی نیز در کنار این روستا سکنا گزیدند. این روستای جدید توسط مردم روستاهای نزدیک کردوها مشهور بود که کم کم به کردوان تغیر نام داد.البته در روستاهای دیگری از استان بوشهر نیز کردهای زنگنه ساکن شدند مثل روستای دهرود دشتستان.

روستای دهرود در بخش ارم دشتستان قرار دارد و حدود 7000 جمعیت دارد.اسم آن به خاطر اینکه در کنار یک رود پر آب(در زمان قدیم)به وجود آمده انتخاب شده است.

در قسمت دیگری محل زندگی کردهای مهاجر در استان های دیگر را توضیح داده ایم.که از شما دعوت میکنیم این مطالب را نیز بخانید. منابع: 1-ایل‌ها و طایفه‌های عشایری کرد ایران. علی میرنیا. ناشر نسل دانش. ایران. ۱۳۶۸ 2-عبدالله شهبازی، مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر، تهران: نشرنی، ۱۳۶۹ 3-جمشید صداقت کیش: کوردان پارس و کرمان سال۱۳۸۱ 4-ایوانف، نکته‌هایی دربارهٔ کردها ج. ۱ 5-تاریخ افشار - میرزا رشیدادیب الشعرا -

 

 

 

 

 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد